معنی ضمانت ، ذمه

حل جدول

ضمانت ، ذمه

کفالت


ضمانت

ذمه، کفالت

ضامن شدن


ذمه

کفالت، ضمانت


کفالت ، ضمانت

ذمه

فرهنگ معین

ذمه

کفالت، ضمانت، عهد، پیمان، اهل ~ اهل کتاب از زرتشتیان، یهودیان و ترسایان که در سرزمین مسلمان زندگی کنند (با شروط ذمه). [خوانش: (ذِ مِّ) [ع. ذمه] (اِ.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

ذمه

‎ (اسم) کفایت ضمانت، نتیجه ای که از تعهد حاصل شود، (اسم) عهد پیمان ضمان زینهار یا اهل ذمه اهل کتاب از زردشتیان جهودان و ترسایان که در سرزمین مسلمانان زندگی کنند (با شروط ذمه) . ‎ پر آب، کم آب از واژگان دو پهلو ‎ پیمان زینهار، پایندانی، پذرفتاری


ضمانت

‎ پذیرفتاری پایندانی بابیزنی، بیماری دراز آهنگ بیماری کهنه، دوستی مهر، آسیب، زمینگیری بر جا ماندگی ‎ (مصدر) دچار شدن به بیماریی دایم که گاه به گاه شدت کند و موجب زمین گیری شود، کفیل شدن تعهد کردن کسی را، (اسم) کفالت پایندانی پذیرفتاری. توضیح به ابن معنی در عربی نیامده و به جای آن ضمان مستعمل است و ضمانه در عربی به معنی درماندگی و زمین گیری است ولی در فارسی مستعمل است: طغر لبک. . . عمید الملک را فرمود تا جوابی مختصر به آبتگین نویسد و این ملطفه بخلیفه فرستد تا موجب سلوک و ضمانت او شود.

مترادف و متضاد زبان فارسی

ذمه

تقبل، ضمان، ضمانت، عهده، کفالت، پیمان، عهد، زینهار

لغت نامه دهخدا

ذمه

ذمه. [ذَ م َه ْ] (ع مص) دمه. ذَمِه َ الحَرﱡ؛ سخت شد گرما. || ذَمِه الرّجل بالحرّ؛ سخت شد گرما بر مرد.


ضمانت

ضمانت. [ض َ ن َ] (ع اِمص) پذرفتاری. پذیرفتاری. تاوان داری. پایندانی. (مجمل اللغه). ذِمامه. (منتهی الارب). ضمان. کفالت. || حُب ّ. (منتهی الارب). || برجاماندگی. (منتهی الارب). زمین گیری.

فرهنگ عمید

ذمه

عهد، ضمان، پیمان،
(اسم مصدر) [قدیمی] بر عهده گرفتن، تعهد داشتن،

فرهنگ فارسی آزاد

ذمه

ذِمَّه، حق و حرمت- عهد و تعهد- قوم متعهد- کفالت (جمع:ذِمَم)

فارسی به عربی

ضمانت

تامین، ضمان، کفاله، مسوولیه، وعد


ذمه

ضمیر

معادل ابجد

ضمانت ، ذمه

2036

قافیه

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری